پیام خوزستان - فارس / اندکی پس از سخنرانی مهم رهبر انقلاب، اندیشکدهٔ FDD نشستی برگزار کرد که در آن چهرههای اطلاعاتی و تحلیلگر پیشنهادهایی برای «مهار فعال» و فشار بلندمدت علیه جمهوری اسلامی مطرح کردند. سخنرانان با مقایسه تجربهٔ عراق و وضعیت امروز ایران، از ضرورت ترکیب تحریم، حمایت از اپوزیسیون و محدودسازی نفوذ منطقهای سخن گفتند؛ راهبردی که منتقدان آن را «بازتعریفِ جنگ سیاسی» مینامند.
گروه تحلیل بینالملل - اندکی پس از سخنرانی بسیار مهم رهبر معظم انقلاب در سالروز تسخیر لانه جاسوسی و روز ملی مبارزه با استکبار و ترسیم اهداف بلندمدت کشور و اعلان موضع قاطع در برابر آمریکا، نشستی تحت عنوان «بررسی درسهای مهار صدام برای مهار جمهوری اسلامی ایران» در بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD)، برگزار شد.
افراد شناخته شدهای در این رویداد حضور بههم رساندند:
بازار

کلیف مِی، بنیانگذار و رئیس بنیاد
بهنام بنطالبلو، مدیر برنامه ایران در این اندیشکده Behnam Ben Taleblu
دکتر کِنِت اِم. پولاک، معاون مؤسسه خاورمیانه و تحلیلگر پیشین سازمان سیا و شورای امنیت ملی آمریکاKenneth M. Pollack
روئل مارک گرِشت، پژوهشگر ارشد بنیاد و افسر سابق اداره عملیات ایران در ciaReuel Marc Gerecht
هدف اصلی این رویداد واکاوی این پرسش بود که آیا تجربه تاریخی آمریکا در مهار رژیم صدام حسین پس از جنگ خلیج فارس (1991) میتواند بهعنوان الگویی برای سیاست واشنگتن در برابر جمهوری اسلامی ایران پس از جنگ 12روزه ایران و اسرائیل، مورد استفاده قرار گیرد یا خیر. سخنرانان با بررسی وجوه مختلف سیاسی، نظامی و روانی این دو مورد، تأثیر تحریمها، حدود توان بازدارندگی آمریکا، نقش دیاسپورای ایرانی و امکانپذیری تغییر رژیم در تهران، کوشیدند تا تصویری روشن از گزینههای واقعی پیشروی سیاستگذاران آمریکایی در قبال ایران ارائه دهند و مسیرهای بازتعریف سیاست مهار و بازدارندگی را برای دهه پیشرو ترسیم کنند.

کِنِت اِم. پولاک: آیتالله خامنهای، محتاط، محاسبهگر و مسلط به بردباری راهبردی
استکنث پولاک، کارشناس صهیونیست سابق سیآیای، تأکید کرد که تجربه ایالات متحده در مهار صدام حسین پس از جنگ خلیج فارس مجموعهای از درسهای پرهزینه اما ارزشمند در اختیار واشنگتن قرار داد که نباید فراموش شود.او گفت همانگونه که آمریکا در دهه 1990 موفق شد عراق را بدون جنگ گسترده در چارچوب یک سیاست مهار چندجانبه محدود سازد، اکنون نیز میتواند از همین الگو در برابر ایران بهره گیرد، مشروط بر آنکه اشتباهات گذشته مانند بیتوجهی به تحولات داخلی عراق یا خستگی متحدان از تحریمها، تکرار نشود.پولاک تصریح میکند که صدام حسین فردی متوهم، خودبزرگبین و فاقد درک صحیح از توازن قوا بود و لذا آمریکا در نهایت وادار به جنگ با او شد. در مقابل، پولاک تأکید میکند که آیتالله خامنهای بازیگری محتاط، محاسبهگر و به بردباری راهبردی مجهز است؛ از تجربهها درس میگیرد و از درگیری مستقیم پرهیز میکند.از نظر او همین تفاوت موجب میشود سیاست «مهار فعال» در قبال تهران نسبت به بغداد مؤثرتر باشد.تحلیلگر سابق سیآیای تصریح کرد که همه رؤسایجمهور آمریکا از کارتر تا اوباما و ترامپ، برای تعامل با جمهوری اسلامی تلاش کردند، اما همواره شکست خوردند. از این رو، باید پذیرفت که جمهوری اسلامی ذاتاً ضدآمریکایی است و هدف راهبردی واشنگتن باید «تغییر رژیم در بلندمدت» باشد؛ تغییری که از مسیر فشار چندبعدی، حمایت از جامعه مدنی و مهار منطقهای حاصل شود، نه از طریق حمله نظامی مستقیم.

وی هشدار داد که تحریمها بهتنهایی قادر به تغییر رفتار رژیمها نیستند. تجربه عراق نشان داد که حتی گستردهترین رژیم تحریمی با گذر زمان دچار فرسایش و خستگی بینالمللی میشود، لذا باید بخشی از یک راهبرد جامع باشد که همزمان همکاری متحدان، حمایت از نیروهای مخالف و جلوگیری از نفوذ منطقهای ایران را نیز شامل میشود.پولاک همچنین مدعی شد که بوش پدر در سال 1991، مرتکب یک خطای راهبردی شد و مردم عراق را به قیام تشویق کرد اما به یاری آنان نشتافت. او هشدار داد که آمریکا باید ابزار، تعهد و راهبرد مشخصی را در قبال مردم ایران درپیش گیرد تا از اعتراضات و جنبشهای مردمی در راستای هدف تغییر رژیم به بهترین نحو بهرهبرداری نماید.کنث پولاک، توضیح داد که دیاسپورای ایرانی میتواند در دو حوزه مؤثر باشد: 1) ایجاد اجماع سیاسی در غرب علیه جمهوری اسلامی2) در طراحی نقشهای واقعگرایانه برای «ایران پس از جمهوری اسلامی»به باور پولاک، ارائه تصویری قابل باور از آینده ایران میتواند جایگزینی معتبر برای وضعیت کنونی فراهم کند و به تدریج حمایت بینالمللی از تغییر رژیم را تقویت نماید.
روئل مارک گرِشت: ترامپ رئیس جمهور ملون المزاجی که برنامه مشخصی برای ایران نداردگرشت مدیر میز عملیات ایران در سیآیای در آغاز گفتوگو تأکید کرد که قیاس ایران امروز با عراق دهه 90 اشتباه است. به باور او، نه در سیاست داخلی و نه در رفتار خارجی، این دو کشور شباهتی ندارند. جمهوری اسلامی برخلاف رژیم صدام، دارای ساختار ایدئولوژیک و امنیتی پیچیدهای است که بهسادگی فرو نمیپاشد و آمریکا نیز دیگر اجماع داخلی و بینالمللی لازم برای مهار فعال را ندارد.او توضیح داد که آیتالله خامنهای بازیگری محتاط و هوشمند است که برخلاف صدام از درگیری مستقیم پرهیز میکند و ترجیح میدهد از نیروهای نیابتی برای پیشبرد اهداف منطقهای بهره گیرد. گرشت این روش را «امپریالیسم ارزانقیمت» توصیف کرد؛ الگویی که هزینهاش برای تهران اندک اما بازده آن در تضعیف رقبا بسیار بالا است.گرشت تأکید کرد که سیاست واشنگتن در قبال تهران فاقد جهت و اصول راهبردی است و بر اساس تمایلات شخصی رئیسجمهور شکل میگیرد. او ترامپ را «ملون المزاج» توصیف کرد که هیچ سیاست منسجمی برای مهار، بازدارندگی یا تغییر رژیم در اختیار ندارد. وی در ادامه توضیح داد که تحریم معمولاً ابزار کسی است که نمیخواهد وارد درگیری مستقیم شود و بر اساس تجربه سالهای گذشته مشخص است که تحریمها در غیاب اجماع جهانی، بهویژه در نبود همکاری چین، تأثیر محدودی دارد و نمیتواند موجب تغییر بنیادین در رفتار جمهوری اسلامی شود.
گرشت توضیح داد که اسرائیل در حوزه عملیات مخفی علیه ایران بسیار موفقتر از آمریکا عمل کرده است، زیرا تهدید را وجودی تلقی میکند و در نتیجه ریسک بیشتری را میپذیرد. گرشت با اشاره به تجربه شخصی خود در همکاری با مهاجران ایرانی (دیاسپورا) مدعی شد که استفاده بیش از حد از نیروهای دیاسپورا در برنامههای پنهان یا تبلیغاتی میتواند نتیجه معکوس داشته باشد. او توصیه کرد اگر آمریکا تصمیم به حمایت از اپوزیسیون ایرانی دارد، باید با صبر، انتظارات پایین و رویکرد مرحلهای وارد ماجرا شود.

بهنام بنطالبلو: ضرورت بازتعریف سیاست مهار با تمرکز بر حمایت از جریانهای اعتراضی داخلی
بنطالبلو بهعنوان مدیر گفتوگو، پرسش اصلی را درباره شباهت شرایط ایرانِ پس از جنگ 12روزه با عراقِ پس از 1991 مطرح کرد و بر ضرورت بازخوانی سیاست مهار تأکید نمود. او با اشاره به مواردی چون شلیک موشکهای بالستیک به اسرائیل، قطع دسترسی به حریم هوایی و صدور قطعنامههای شورای امنیت، تلاش کرد زمینه تاریخی مقایسه را ترسیم کند.وی هشدار داد حمله اسرائیل به اوسیراک در سال 1981، برنامه هستهای عراق را تسریع کرد و لذا تخریب زیرساختهای هستهای ایران نیز ممکن است باعث بازسازی سریعتر آن شود؛ بنابراین اعلام نابودی کامل توان هستهای ایران از سوی دولت ترامپ، یک خطای راهبردی بود.در پایان، وی استدلال کرد که آنچه امروز بهجای «راهبرد» در سیاست دولت ترامپ در قبال ایران دیده میشود، ترکیبی از واکنشهای مقطعی است و هیچ انسجامی در رفتار این دولت مشاهده نمیشود. بنطالبلو تأکید کرد که «بازتعریف سیاست مهار بهعنوان راهبردی فعال و اخلاقمحور»، ضروری است که بتواند همزمان با اعمال فشار، در جهت حمایت از جامعه ایرانی نیز حرکت کند.
جمعبندی
مقام معظم رهبری در سخنرانی مهم خود در 12 آبان باردیگر دشمنی آمریکا را امری ذاتی و ناشی از ماهیت استکباری آن توصیف کردند؛ کارشناسان حاضر در این رویداد که در رابطه با ایران بهرمند از تجربه عملیاتی هستند نیز اعتراف کردند که دشمنی ایران با آمریکا، ساختاری و مادامالعمر است. لذا استدلال میکنند که مواجهه مؤثر با ایران تنها از طریق یک راهبرد گسترده، ترکیبی و بلندمدت، ممکن است؛ راهبردی که از گزینههای نظامی مستقیم پرهیز کرده و بر فشار همهجانبه، تضعیف شبکههای نفوذ منطقهای، حمایت هدفمند از اپوزیسیون و آمادهسازی سناریوهای «پسارژیم» متمرکز است.برنامهریزی بنیاد دفاع از دموکراسی برای براندازی حکومت و تجزیه ایران، آشکارا با اظهارات تولسی گابارد در منامه تناقض دارد. فارغ از مغایرتهای کلامی، هم تیم کارشناسی بنیاد و هم جامعه اطلاعاتی آمریکا، به این نتیجه رسیدهاند که حمله نظامی تمامعیار به ایران در حال حاضر نامشروع و هزینههای آن غیرقابل تحمل است؛ بنابراین بر طراحی و اجرای یک راهبرد بلندمدت پیچیده و چندلایه برای تضعیف رژیم و ایجاد شرایط تسهیلکننده برای تغییرِ ساختاری تأکید میکنند.