شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۴

سیاسی

واکنش خراسان به اظهارات اخیر جلیلی؛ کافه، دشمن خانواده؟

واکنش خراسان به اظهارات اخیر جلیلی؛ کافه، دشمن خانواده؟
پیام خوزستان - خراسان / سعید جلیلی بعد از یک سخنرانی که طی آن از افزایش کافه‌ها انتقاد کرده بود، در توئیتی کافه را مکانی سوم که در تقابل با نهاد خانواده و زوجیت است معرفی کرد؛ ...
  بزرگنمايي:

پیام خوزستان - خراسان / سعید جلیلی بعد از یک سخنرانی که طی آن از افزایش کافه‌ها انتقاد کرده بود، در توئیتی کافه را مکانی سوم که در تقابل با نهاد خانواده و زوجیت است معرفی کرد؛ اما برداشت او از کارکرد چنین مکانی چقدر درست است؟
چند روز پیش سعید جلیلی در یک سخنرانی به انتقاد از تعدد کافه‌ها در مسیر رفت وآمدش پرداخت و از همان مشاهده‌ ساده به این نتیجه رسید با این مضمون که «گفتمانی شکل گرفته که دیگر نیازی به خانواده نیست و باید کافه رفت». او سپس با لحنی هشداردهنده پرسید «تبعات این روند چیست؟» آن زمان، بسیاری تصور کردند با یک واکنش اتفاقی به یک موقعیت خاص مواجه شدند؛ اما چند روز بعد، این تصور فروریخت. جلیلی همان خط فکری را در شبکه اجتماعی ایکس ادامه داد و صریح‌تر نوشت: «غرب سیاست‌هایی را برای تقویت فردگرایی دنبال می‌کند، آن‌ها سه محیط تعریف کرده‌اند: خوابگاه، محل کار و مکانی سوم، مانند کافه... در این پارادایم، دیگر خانواده معنا ندارد؛ این نگاه در تقابل با فلسفه‌ زوجیت اسلام است.» برخلاف سخنرانی اول که کمابیش نادیده گرفته شد، توئیت‌ها با نقدهایی مواجه شد که عمده آن متمرکز روی این بود: «چرا در حالی که میلیون‌ها ایرانی با دغدغه‌ معاش زندگی می‌کنند، مسئله‌ای به عنوان «خطر» برجسته می‌شود که دور از واقعیت عینی مردم است؛ یعنی خطرناک دانستن این‌که چرا بخشی از جوانان و خانواده‌ها به کافه می‌روند»؛ اما در دل این واکنش‌ها به سخنرانی و توئیت‌های جلیلی موضوعات دیگری نادیده گرفته شد؛ از جمله این‌که اساساً قرائت جلیلی از نظریه «مکان سوم» کاملاً اشتباه است و او به‌جای خود مکان سوم در حال نقد برداشت خودش از این موضوع است که با اغراق زیادی هم بیان شده است. موضوع دیگر این‌که پشت این موضع گرفتن علیه تعدد کافه‌ها و کژکارکرد دانستن آن‌ها، واقعاً دغدغه خانواده نهفته یا چیز دیگری است؟
تفسیر عجیب جلیلی از «مکان سوم»
جلیلی در انتقاد از کافه‌ها پای مفهوم مکان سوم را درحالی وسط می‌کشد که تصویر درستی از این نظریه ندارد؛ جلیلی در توئیتش نوشته: «غرب سیاست‌هایی را برای تقویت فردگرایی دنبال می‌کند تا انسان حتی از خانواده‌اش دور بماند. آن‌ها سه محیط تعریف کرده‌اند: خوابگاه، محل کار و مکانی سوم، مانند کافه، برای بیرون‌آمدن از تنهایی. در این پارادایم، دیگر خانواده معنا ندارد... ». اما بد نیست بدانید در بیشتر نقاط دنیا ایده «مکان سوم» که توسط جلیلی چنین معرفی می‌شود، برای افزایش ارتباطات اجتماعی افراد تفسیر و کاربردی شده که در نتیجه مقابل فردگرایی است.
بازار
برای فرار از انزوا نه علیه خانواده
اصطلاح «مکان سوم» اولین‌بار در دهه‌ ۸۰ میلادی توسط اُلدنبرگ، جامعه‌شناس آمریکایی مطرح شد؛ نه در اتاق‌های فکری که هدف‌شان تخریب نهاد خانواده است. این نظریه از دل مطالعات شهری و اجتماعی درباره فرسایش روابط انسانی در شهرهای مدرن بیرون آمد و ایده‌ اصلی‌اش هم ساده اما مهم است. این نظریه که سیال است و قرار نیست تعریفی دقیق از آن نهایی باشد، می‌گوید زندگی انسان فقط میان دو قطب خانه و کار جریان ندارد، بلکه نیازمند فضایی سوم است که نه فشار نقش‌های خانوادگی بر آن حاکم است و نه الزامات شغلی. در این چارچوب، مکان اول خانه است؛ جایی که مسئولیت‌های عاطفی، خانوادگی و مراقبتی سنگین‌اند و مشخص نیست چرا جلیلی از تعبیر خوابگاه برای آن استفاده کرده است. اساساً اگر قرار بود فرد در جایی به‌عنوان خوابگاه باشد، فشار نقش‌های خانوادگی را حس نمی‌کرد که نیاز به تنفسی کوتاه داشته باشد.
کافه یکی از اشکال مکان سوم
اما در این نظریه مکان دوم محل کار یا تحصیل است؛ عرصه‌ بهره‌وری، رقابت، ارزیابی و نظم‌های رسمی. و مکان سوم هر فضای داوطلبانه، غیررسمی و انتخاب‌شده‌ای است که فرد برای گفت‌وگو، ارتباط، بازیابی روانی و حضور اجتماعی به آن پناه می‌برد؛ مکانی بینابینی که نه «تعهد شغلی» می‌طلبد و نه «نقش خانوادگی تمام‌وقت». نکته‌ کلیدی این‎جاست: «مکان سوم» الزاماً کافه نیست؛ کافه فقط یکی از مصادیق ممکن است. کتابخانه محله، پارک، مسجد، هیئت، باشگاه ورزشی، گروه کوه‌نوردی، حیاط مشترک ساختمان، سازمان‌های مردم نهاد و حتی دورهمی‌های غیررسمی محلی، همگی می‌توانند مکان سوم باشند؛ بسته به بافت فرهنگی و انتخاب جامعه. حتی در خیلی از این مکان‌های خانوادگی می‌توان حضور خانوادگی داشت.
 مکانی در خدمت خانواده
برخلاف آنچه در روایت سعید جلیلی القا می‌شود، «مکان سوم» ذاتاً ضدخانواده نیست. اتفاقاً این نظریه نشان می‌دهد جوامعی که مکان سوم زنده و در دسترس دارند، خانواده‌های متعادل‌تری می‌سازند؛ چون افراد با انرژی روانی، مهارت ارتباطی و سرمایه اجتماعی بیشتری به خانه برمی‌گردند. حذف یا تضعیف این فضاها معمولاً به فرسودگی، انزوا و انتقال فشار مستقیم به نهاد خانواده منجر می‌شود. به همین دلیل، ایده مکان سوم در دهه‌های اخیر بر معماری شهری، طراحی پیاده‌روها و سیاست‌های محله‌محور اثر گذاشته است و کافه‌ها هم در پی خلأ بزرگی که در کلان‎شهرهای ما در توجه به این مفهوم شده، به‌نوعی خواسته و ناخواسته کم‌کاری سیاست‎گذاران را جبران کرده‌اند.
مکان سوم کنار خانواده یا روبه‌روی آن؟
یکی دیگر از جنبه‌های توئیت جلیلی این است که مکان سوم در قامت کافه را مخالف نهاد خانواده معرفی می‌کند. یعنی تعریف و تفسیر اشتباهش به نتیجه‌گیری اشتباهی ختم می‌شود. چرا؟ ماجرا از این قرار است که زندگی امروز برای اغلب آدم‌ها به فشردگیِ نقش‌ها گره خورده است. همزمان پدر یا مادر بودن، همسر بودن، کارمند یا شاغل بودن، فرزندِ والدین سالمند بودن و... هرکدام از این نقش‌ها بسته‌ای از مسئولیت، انتظار و فرسودگی روانی با خود می‌آورند. مسئله این نیست که این نقش‌ها بد یا زائدند؛ مسئله این است که فرد، اگر فقط در این نقش‌ها حل شود، به‌تدریج از خودش دور می‌شود و انرژی‌اش برای انجام نقش‌ها هم تحلیل می‌رود. برای همین هر فردی گاهی به فضایی نیاز دارد که در آن نه رئیس باشد، نه والدِ همیشه پاسخ‌گو، نه همسر و... نظریه «مکان سوم» دقیقاً به همین نیاز پاسخ می‌دهد: فضایی برای بازیابی روانی، پرداختن به علایقی که در شغل دنبالش نرفتیم و بازسازی انرژی ذهنی. نتیجه حضور در مکان سوم چیست؟ افزایش خلاقیت به‌دلیل نبود قضاوت‌های رسمی، یادگیری غیررسمی مهارت‌هایی مثل همدلی، ارتباط، کنترل استرس و تفکر نقاد، و در نهایت کاهش فرسودگی روانی برای ورود بهتر به بستر خانواده و محل کار. البته وقتی مکان سوم به ابزار فرار دائمی از مسئولیت‌ها تبدیل شود، کارکردش را از دست می‌دهد. دفاع از مکان سوم، دفاع از هر نوع پاتوق و هر نوع مصرف وقت نیست. اما نقد سعید جلیلی به مفهوم مکان سوم و کافه‌ها دچار اشکال بنیادی است و فقط اشکال غلط ماجرا را رد نمی‌کند؛ او مکان سوم را ذاتاً ضدخانواده معرفی می‌کند.
ایران همیشه مکان سوم داشته است
اما اشکال دیگر نظرات جلیلی تقلیل‌دادن کافه‌ها به پدیده‌ای تازه، وارداتی و در تعارض با مناسبات اجتماعی ایرانی است که نادیده‌گرفتن یک حقیقت تاریخی محسوب می‌شود؛ چون کشورمان طی چند قرن اخیر همیشه «مکان سوم» داشته است. اگر امروز کافه محل گفت‌وگو، مطالعه یا وقت‌گذرانی است، دیروز همین نقش را قهوه‌خانه‌ها برعهده داشتند. در دوره‌ قاجار، قهوه‌خانه‌ها صرفاً محل نوشیدن قهوه یا چای نبودند؛ آن‌ها یکی از مهم‌ترین فضاهای عمومی جامعه محسوب می‌شدند. خبرها در قهوه‌خانه می‌چرخید، نقالی و شاهنامه‌خوانی هویت جمعی می‌ساخت، شعر خوانده می‌شد و بحث‌های سیاسی و اجتماعی شکل می‌گرفت. هرچند که قهوه‌خانه به این شکل هنوز هم در کشور پیدا می‌شود اما با ورود به قرن بیستم، این کارکرد در قالبی تازه ادامه پیدا کرد. کافه‌ها در تهران و برخی شهرهای بزرگ به پایگاه شکل‌گیری حلقه‌های ادبی، هنری و روشنفکری تبدیل شدند. بسیاری از گفت‌وگوهای فکری، نقدهای ادبی و حتی بخش‌هایی از آثار مکتوب در همین فضاها شکل گرفت. کافه‌ها پاتوق نویسندگان بودند و مسیر انتقال ایده‌ها از گفت‌وگوهای روزمره به مجله و کتاب از همین‌جا می‌گذشت. بنابراین کافه و مکان سوم نه پدیده‌ای بی‌ریشه‌اند و نه ضدفرهنگ. امروز هم بسیاری از کافه‌ها محل مطالعه، نوشتن، نشست کتاب، کارگاه و سوژه‌یابی‌اند؛ نه صرفاً مصرف فردگرایانه قهوه. حتی بسیاری از دوستان، همفکران و نزدیکان آقای جلیلی مثل شهبازی مجری تلویزیون هم کافه دارند؛ کافه‌ای که ادعا می‌شود ثابتی نماینده نزدیک به جلیلی وعضو ارشد ستاد او هم در آن شراکتی دارد؛ خلاصه وقتی بسیاری از همفکران ایشان یا نهادهای فرهنگی و انقلابی در زمینه اشکال مختلف کافه‌داری ورود کردند، یعنی آن‌ها تحلیل جلیلی را قبول ندارند و از طرفی جلیلی هم نگاه جامعی به این مقوله نداشته است. بماند که اصرار بر چنین صحبت‌ها و توئیت‌هایی در این ظرف زمانی برای مردمی که طی سال‌ها با انواع کافه و قهوه‌خانه عجین بودند و امروز درگیر مشکلات زیادی هستند هم سنگین است و این حس را القا می‌کند که امثال جلیلی از مشکلات مردم دور هستند.
شاید مسئله کافه نیست؛ مسئله تکثر است
اگر نگاهی به سوابق و ایده‌های سعید جلیلی و برادرش به‌عنوان قائم مقام صداوسیما بیندازیم، به‌نظر می‌رسد اصل نگرانی آن‌ها کافه‌ها و مکان سوم نباشد؛ شاید مسئله‌ واقعی، تکثر است. کسانی که امروز از کافه‌ها احساس خطر می‌کنند، اگر بخواهند در موضع خود صادق بمانند، باید با بسیاری از فضاهای دیگر هم مشکل داشته باشند: پاتوق‌های هنری، جمع‌های خودجوش کتاب‌خوانی، گالری‌ها، هم‌اندیشی در فضای مجازی مثل کلاب هاوس و... چرا که شاید مسئله آن‌ها هر بستری باشد که گفت‌وگو در آن‌‌جا از فیلترشان عبور نمی‌کند. به‌نظر می‌رسد در این نگاه، جامعه مطلوب، جامعه‌ای همگن و قابل پیش‌بینی است؛ جمعی که ریتم زندگی، اوقات فراغت و سبک حضور اجتماعی‌اش قابل کنترل باشد. هر کسی هم که شیوه زیست متفاوتی داشت بالقوه «مسئله‌دار» تلقی می‌شود و به‌سادگی می‌توان به او برچسب‌هایی مثل «فردگرا» یا «مخالف خانواده» زد. طرح تقابل کافه و خانواده دقیقاً از همین جنس است: ایجاد حساسیت غیرضروری در اقشاری از جامعه که حتی می‌تواند در برخی خانواده‌ها باعث بدبینی والدین به فرزندان و تقابل‌های بی‌پایه شود. درحالی‌که مکان سوم جایی است که افراد خودشان انتخاب می‌کنند؛ در جریان فعالیت‌هایش نظر می‌دهند و شبکه می‌سازند؛ طبیعی است چنین فضایی برای برخی ها نگران‌کننده است. این افراد نمی‌دانند خانه، محل کار و مکان سوم سه پایه‌ زیست شهری‌اند؛ هرکدام که تضعیف شود، دو تای دیگر هم آسیب می‌بینند. حذف یا محدودکردن مکان سوم پیامدهای شناخته‌شده‌ای دارد: افزایش احساس تنهایی و پوچی، رشد پاتوق‌های زیرزمینی و پرخطر که نه شفاف‌اند و نه قابل رصد، افزایش بی‌هنجاری و آنومی و در نهایت کاهش مشارکت مدنی و فرسایش سرمایه اجتماعی.


نظرات شما