پیام خوزستان - ایرنا / فروید معتقد است که عموم مردم علاقهای به آزادی ندارند، چرا که آزادی، مسئولیت ایجاد میکند؛ در سریال «شغال» هم میبینیم که شخصیتها، دائم آزادیهای یکدیگر را سلب میکنند و خود را در چنبره، گرفتاریها و اندیشههای بحرانزده خویش قرار میدهند.
مشهور است که از زیگموند فروید پرسیدند که استادش چه کسی است. پدر روانکاوی نوین، به کتابخانه پشت سرش نگاه کرد و قفسه کتابهای ادبیات را نشان داد. خود فروید معتقد است که شاعران و نویسندگان، مهمترین متحدان روانکاوان هستند و حتی در مواردی، حقایقی را میبینند که روانکاوان از درک آن عاجزند. در سریال «شغال» کار بهرنگ توفیقی که این روزها قسمت نهم آن از شبکه نمایش خانگی پخش شده است، به وضوح میتوان گرفتاریهای روانی شخصیتهایش را از منظر فرویدی، نقد کرد. اما به عکس آنچه فروید گفته است، اندیشه و نوشته این سریال، از جهان روانکاوی جلوتر است و حقایقی که نمایان میکند، از عیار پایینتری نسبت به برداشتهای علمی روانکاوانه برخوردار است.
المانهای عمومی نقد فرویدی، شامل ناخودآگاه، سرکوب، عقده ادیپ، زندگی و مرگ، انتقال، اضطراب، رویا و نمادپردازی و دست آخر؛ پدر- قانون است. رفتار شخصیتهای اصلی سریال، بر این اساس است که تصمیمهایشان تحت تاثیر اتفاقات گذشتهشان و اغلب به صورت ناآگاهانه است و انتخاب عقلانی در آن، برجسته نیست. از سوی دیگر، روابط عاطفیشان، پنهان است و رازهای خانوادگی و شخصیشان، در داستان سریال برجسته است و آنها دائما در حال سرکوب کردن امیال خود یا دیگری هستند.
بازار ![]()
در «شغال» کشمکشهای زیادی بین شخص مقتدر (پدر) و شخصیت های دیگر وجود دارد و دائما در حال تحمیل خواستههایش بر دیگری هستند. همچنین ترسها و نفرتهای شخصیتها، مستمسکیست برای اتهام وارد کردن بر دیگری یا کتمان کردن حقایق خود. فضای ملتهب و پراضطراب سریال، بازهای بین انتخاب و شکست است و بروز خاطرات گذشته و تاثیرگذاری بر امیال شخصیتها، رویاهایشان را دائما در معرض نابودی قرار میدهد. پدر خانواده (مهدی سلطانی سروستانی) هم دائما مانع از رسیدن به خواستههای شخصیتهای دیگر است و نمادی عینی و واضح از پدر فرویدی را در او میبینیم.
از سوی دیگر، داستان سریال «شغال» تلفیقی از نمونههای ادبی آشنا و معروف دارد. مثلا رابطه پدر و پسر خانواده، یادآور چالشهای پدر و پسری در شاهنامه فردوسی است. رابطه پسر و ناپدری هم «هملت» شکسپیر را به یاد می آورد. حتی در شخصیت مادر دختر (نسرین بابایی) فضایی قابل ملموس از نمایشنامههای لورکا را در ذهن متبادر میکند. شخصیت دختر (راضیه دهقان) هم قابل انطباق با «آنتیگونه» سوفوکل است.
با این حال، نگاه ناچسب سوسیالیستی که در اثر حاکم است و مظلومیت دوچندانی به طبقه فرودست می بخشد یا رفتارهای شخصیت «آزاد» (کامبیز دیرباز) که ادای دین به فیلمفارسی و فیلمهای کافهای و بزن بهادری است، «شغال» را در نقد علمی روانکاوانه و فرویدی، از حیّز انتفاع، ساقط میکند. با این ویژگیها، سریال از مرحله مدرن، عبور کرده و در وادی پست مدرنیسم، به شکل نصف و نیمه فرود آمده است. یعنی چندپارگی، چندصدایی، عدم قطعیت، ابهام هویتی، نقد قدرت و پرداختن به فرهنگ عامه، در کار به وضوح دیده میشود. گر چه میشود از حیث دیگر نگاه فرویدی را در این اثر، به صورت برجسته دید؛ فروید معتقد است که عموم مردم علاقهای به آزادی ندارند، چرا که آزادی، مسوولیت ایجاد میکند (قریب به مضمون). در سریال هم میبینیم که شخصیتها، دائم آزادیهای یکدیگر را سلب میکنند و مانع آن میشوند. خود را نیز در چنبره، گرفتاریها و اندیشههای بحرانزده خویش قرار میدهند.
اما آنچه در این میان اهمیت زیادی مییابد، نگاه وارونه و آزارنده به موضوع تجاوز در سریال است. «شغال» موضع مشخص و مستدلی در مواجهه با موضوع تجاوز ندارد. مادر دختر و خود او، با این موضوع کنار آمدهاند. خانواده پدر پسر و خود او، سعی دارند که وقاحت این عمل را فرافکنی کنند و به جای آنکه درصدد جبران و حفظ حیثیت دختر برآیند، آنها را به سکوت و بیعملی، تشویق میکنند. دختر و مادرش، نسبت به برخورد با این بحران، همسو نیستند و هر یک خوانش مختص به خود را دارد که خانواده را به وادی اشتباه رهنمون میسازد. به همین خاطر، قبح و فجاعتی که در عمل تجاوز وجود دارد را در این اثر نمیبینیم و بیشتر، آموزش دستورهای متنوع برای کتمان این عمل مجرمانه را شاهد هستیم. بازیهای شخصیتهای اصلی نیز گر چه در راستای قرار گرفتن در یک بحران بزرگ، طراحی شده اما تناقضات متنی، سبب شده است که باورپذیری آنان به حداقل برسد و بیشتر به ادا نزدیک شود. امیدوارم «شغال» در قسمتهای بعدی، تکلیف خود را با داستان، رویکرد و مخاطبش، مشخص کند.