پیام
خوزستان - در طول دوره استعمار در آفریقا، آفریقایی ها و رهبران آنها واکنش متفاوتی به استعمارگران اروپایی نشان دادند. برخی رهبران حتی قبل از تسلط کامل حکومتهای استعماری در قلمروهای خود مقاومت را انتخاب کردند، مانند «ناندیها در کنیا و ماندینکا در مالی» و برخی از آنها نیز همکاری با استعمار را دنبال کردند.
به طور کلی مقاومت آفریقا در برابر حکومت استعماری در چهار دوره تاریخی ثبت شده است:
اولین واکنش آفریقایی ها به تسخیر استعماری بود. این برهه از تاریخ از حدود سال 1880 تا 1910 رخ داد. مرحله دوم از 1914 تا 1939، دوره تثبیت حکومت استعماری، را در بر گرفت. دور سوم از پایان جنگ جهانی دوم (1939-1945) تا رسیدن به استقلال در دوره اوایل دهه 1950 و 1980 ادامه داشت. مرحله پسا استعمار کهن که ممکن است به طور گسترده به عنوان پاسخ آفریقایی به جریان نواستعماری طبقه بندی شود. در این مسیر مبارزان آفریقایی هم برای اصلاح روابط خود با استعمارگران سابق و هم برای مقابله با اشکال منفی مرتبط با این قاره تلاش کردند. نکته حائز اهمیت این است که جریان ضد استعماری در آفریقا همواره از کشوری به کشور دیگر و در طول زمان متفاوت بوده است. کشورهای ساحلی در این قاره که معمولاً از قرن پانزدهم (مثلاً غنا) ارتباط طولانیتری با اروپاییها داشتند و در برخی موارد فرهنگپذیری و تغییرات اجتماعی را تجربه کرده بودند، در ابتدا تمایل داشتند که با حکومت استعماری سازگار شوند، اما زمانی که متوجه شدند که حکومت استعماری آنطور که تصور می کردند سودمند نیست، این همکاری به طرز چشمگیری تغییر کرد و به رویارویی سوق یافت.
تاریخ شاهد است که کشورهای اسلامی در آفریقا و عمدتاً دولت های شمال این قاره بیش از سایر مناطق دیگر در برابر حاکمیت استعمار مقاومت کردند.
در نواحی اسلامی، تحت تأثیر دکترین مسلمانان، اروپاییهای استعمارگر به عنوان کافرانی ضد اسلام شناخته میشدند. از این رو، در مقایسه با آفریقای غیراسلامی، تلاش های ضد استعماری در مناطق اسلامی ریشه دارتر و طولانی تر بود.
نکته دیگر اینکه به طور کلی، تلاشهای ضد استعماری در مستعمرههای مهاجرنشین نسبت به مناطق غیرمسکونی آشکار، گسترده و طولانیتر بود، زیرا مهاجران اروپایی به آفریقاییها اجازه نمی استقلال خود را بازیابند. به عنوان مثال، در الجزایر، حدود یک میلیون آفریقایی به دلیل خشونت و سرکوب مهاجران فرانسوی، کشته شدند.
رهبران ضد استعماری در مرحله اول مقاومت آفریقا در برابر حکومتهای استعماری از حدود 1880 تا 1910 به طور گسترده با هدایت اشکال متفاوتی از اقدامات ضداستعماری را برعهده داشتند که مقاومت نظامی وجه بارز بود.
بسیاری از دولت ها و جوامع آفریقایی با هدایت رهبران خود به مقاومت مسلحانه متوسل شدند: برای مثال، در غرب آفریقا، «لات دیور» حاکم کایر (در سنگال امروزی)، از سال 1864 تا 1886 با فرانسوی ها مقابله کرد.
رهبران بومی در منطقه ساحل عاج نیز از سال 1891 تا 1902 ترسیم کننده نقشه مقاومت علیه فرانسوی ها بودند. اسانته غنا در طول قرن نوزدهم درگیر جنگ های متعددی با بریتانیا شد و دوباره در سال های 1900 تا 1901 علیه آنها وارد جنگ شد. قبایل منطقه بنین کنونی نیز از سال 1891 تا 1902 با فرانسویها رویارویی نظامی داشتند.
علاوه براین، ایالت یوروبا ایجبو در سال 1892 با بریتانیایی ها وامپراتوری سوکوتو در شمال نیجریه از سال 1899 تا 1903 استعمارگران بریتانیا به مصاف جنگ رفتند. مقاومت نظامی مشهور در برابر استعمار در غرب آفریقا به ساموری توره (حدود 1830-1900)، رهبر مسلمان در امپراتوری مادینکا، نسبت داده میشود که فرانسویها را از سال 1882 تا 1898 درگیر مقاومت مسلحانه طولانی مدت کرد.
شرق آفریقا نیز صحنه مقاومت مسلحانه در برابر حکومت استعماری بود. سواحل تانزانیا تحت رهبر مسلمان ابوشیری از اوت 1888 تا دسامبر 1899 با آلمان ها درگیر شد.
به همین ترتیب، مقاومت مسلحانه به شمال و شمال شرق آفریقا هم کشیده شد. مصریها در سال 1882 علیه بریتانیا قیام کردند و سودانیها از سال 1881 تا 1889 با انگلیسیها مقابله داشتند. سومالیاییها هم بین سالهای 1884 تا 1887 با نیروهای متعدد انگلیسیها، ایتالیاییها و فرانسویها مقابله کردند. در قوس شمالی قاره، لیبیاییها، تونسی ها و مراکشی ها نیز با استعمارگران فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیایی جنگیدند.
در مجموع، تعداد زیادی از دولت ها و جوامع آفریقایی در تلاش برای حفظ استقلال خود به مقاومت نظامی متوسل شدند. اما در هر دوره ارتش تحت رهبری کشورهای مختلف استعمارگر اروپا جریانات مقاومت را به شدت سرکوب کرد.
البته تنها اتیوپی بود که توانست قاطعانه یک قدرت اروپایی، ایتالیا را شکست دهد تا استقلال خود را حفظ کند. با این حال، از سال 1935 تا 1936 رهبر فاشیست ایتالیا «بنیتو موسولینی» (1883-1945) اتیوپی را به انتقام شکست تحقیر آمیزی که ایتالیا در سال 1896 متحمل شد، اشغال کرد.
اشغال ایتالیا باعث تحریک ناسیونالیسم آفریقایی شد زیرا بسیاری از آفریقایی ها معتقد بودند اتیوپی نماد مقاومت و استقلال آفریقا بوده و برخی مورخان حتی گفتهاند که اگر شروع جنگ جهانی دوم نبود، اشغال اتیوپی توسط ایتالیا سبب ایجاد اتحاد گسترده علیه استعمار در آفریقا میشد.
دو دهه اول قرن بیستم نیز شاهد اشکال مقابله ضد استعماری علیه کار اجباری، کشت اجباری محصولات، بیگانگی زمین و مالیات بود. برای مثال، در تانگانیکا (اکنون بخشی از تانزانیاست)، اقدامات بسیار خشن استعمارگران آلمانی برای کشت پنبه، کار اجباری و مالیات، شورش «ماجی ماجی» را در سال 1905 به راه انداخت که با سرکوب شدید آلمانها مواجه شد و 75 هزار نفر از آفریقایی ها توسط استعمارگران آلمانی کشته شدند.
آفریقاییها در دوران استعمار اشکال غیرخشونت بار را نیز علیه استعمار آزمایش کردند، علت آن هم این است که برخی رهبران آفریقایی با درک فناوری نظامی برتر ارتش استعماری اروپا و آگاهی از شکست های پیشین مبارزان، راهبردهای جدیدی را اتخاذ کردند که یکی از آنها مهاجرت دسته جمعی بود.
این راهبرد نسل دیگری از رهبران آفریقا، شامل مهاجرت جوامع، گروهها و افراد از مناطق و صفوف نخست مواجهه با سیاست استعماری به بخشهای کمتر درگیربا استعمارگران درقاره سیاه بود.
در این مسیر مهاجرتهای دستهجمعی عمدتاً یا فصلی بود یا به عنوان مثال، در دوره های استخدام کار اجباری در فصل خشک بوقوع پیوست به طور مثال در سال های 1916 و 1917، بیش از دو هزار نفر از ساحل عاج فرانسه به کشور همسایه غنا مهاجرت کردند.
استعمار ستیزی در سبک و منش رهبران قدیم آفریقا با مقاومت مسلحانه برای حفظ استقلال آفریقا و شیوههای زندگی آفریقاییها شکل گرفت. در اوایل دهه 1900 که سرکوب استعمارگرن در کشورهای مختلف آفریقایی شدت گرفت، شکست خورد، به همین دلیل نسل دیگری از رهبران مبارزه با استعمار در آفریقا از روش های دیگر به تلاش های ضد استعماری خود و کشورهایشان ادامه دادند.
در این مسیر، دهه 1900، شاهد آن بود که مطبوعات بومی به ابزاری ارزشمند برای رهبران و جنبشهای ضداستعماری تبدیل شد. در ادامه، این روند با تغییرات سیاسی ایجاد شده توسط جنبش پان آفریقایی تقویت شد و نسل جدیدی از روشنفکران آفریقایی در مسیر تلاشهای ضد استعماری اصلاحاتی انجام دادند.
از حدود دهه دوم قرن بیستم، قدرت های استعماری به شدت سیاست های اداری را اجرا کردند که بر آفریقایی ها تأثیر گذاشت.
استثمار اقتصادی باعث ایجاد اتحاد بین روشنفکران آفریقایی و رهبران و روسای بومی قبایل و همچنین میان آفریقاییهای روستایی و شهری شد. در طول سال های بین دو جنگ، فعالیت های پان آفریقایی ها و تشکیل احزاب سیاسی بادوام، جوهره استعمار را به گونه ای جدیدتر زیر سوال برد.
علاوه بر این، رشد سریع جمعیت، شهرنشینی و دستاوردهای آموزشی قبل از جنگ جهانی دوم باعث حمایتهای مردم عادی در سراسر قاره سیاه از احزاب ملیگرا شد. سرانجام، تأثیرات جنگ جهانی دوم، نیروهای ضداستعماری و ملیگرایی آفریقایی را با قرار دادن آفریقاییها در مسیرهای استعمارزدایی نهایی به اوج رساند.
اما هنوز برای بسیاری از مستعمرات سابق آفریقا، استقلال سیاسی واقعاً به معنای استعمار زدایی کامل رخ نداده است.
آن گونه که «پارتا چاترجی» اندیشمند حوزه علوم سیاسی می گوید: بسیاری از رهبران جدید آفریقا و اشکال دولت پسااستعماری در قاره کاملاً آگاهانه اشکال دولت مدرن در غرب را تکرار کردند. البته استثناهایی مانند «توماس سانکارا» در بورکینافاسو وجود داشت که استعمارزدایی را به عنوان یک فرآیند انقلابی و تجربی با محوریت توانمند سازی مردم عادی دنبال می کرد.
با این حال، محققانی مانند «محمود ممدانی» استدلال کردهاند که نسل جدید رهبران ضد استعمار پس از دوران استقلال و پسااستعمار، به جای استعمار زدایی، بر نژاد زدایی یا خنثی کردن سلطه سفیدپوستان از طریق آفریقاییسازی و ملیسازی متمرکز شدند.
به گفته وی در این دوره جدید در سراسر آفریقا، استعمار زدایی با نژاد زدایی همراه شد.
«پاتریک گاسارا» کارشناس حوزه آفریقا نیز در این زمینه به رسانهها گفته است: در این مرحله بسیاری از رهبران جدید آفریقا و نخبگان محلی امتیازات، منابع و فرصتهایی را که قبلاً برای سفیدپوستان محفوظ بود، بازهم تضمین کردند که این مساله نشان داد، آنها هرگز به دنبال استعمارزدایی عمیق حتی پس از استقلال نرفتند.
به گفته وی، اما نژادزدایی بدون استعمارزدایی به نوبه خود دولتهای ملی به اصطلاح مستقل را در برابر نفوذ و فشار منافع خارجی آسیب پذیر کرد، زیرا بند ناف آنها در برابر سیستمها و شیوه های دوران استعمار هرگز قطع نشده بود.
در واقع، بسیاری از رهبران در آفریقا همان ساختارهای استعماری را که زمانی آنها را سرزنش کرده و خواستار رفع آن شده بودند، حفظ کردند یا شیوه ای نوین به آن دادند.
به عنوان مثال، در کنیا، همانطور که «گیتو مویگای» دادستان کل سابق در مقاله ای در سال 1992 بیان کرد، تلاش برای تحمیل یک قانون اساسی لیبرال بر ساختار اداری مستبد استعماری در دوران استقلال شکست خورده است و آفریقا نیازمند آن است که از این مرحله هم عبور کند.
http://www.khozestan-online.ir/Fa/News/760405/رهبران-آفریقا-چگونه-با-استعمار-مقابله-کردند؟