پیام خوزستان - با فروکش نسبی پوشش خبری خاورمیانه پس از جنگ غزه، تصویری تازه، اما قابل تأمل از تمرکز رسانههای بینالمللی بر ایران شکل گرفته است.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای استان
خوزستان ، اگرچه حجم کلی تولید اخبار در منطقه کاهش یافته، اما ایران همچنان در صدر توجه جهانی قرار دارد و رسانههای بزرگ برای رصد و تحلیل تحولات این کشور، صفحات و پروندههای اختصاصی تدارک دیدهاند. این تمرکز را نباید صرفاً امری تصادفی دانست، بلکه باید آن را در چارچوب کارکردهای نظام رسانهای جهانی و سازوکارهای نظری آن — از جمله برجستهسازی، اقتصاد توجه، بازنمایی و تولید فراواقعیت — تحلیل کرد. رسانههای امروز در جهانی فعالیت میکنند که در آن توجه مخاطب نایابترین کالاست؛ بنابراین با طراحی روایتها و گزینش نمادها، میکوشند اولویتهای ذهنی مخاطبان را هدایت و ادراکهای جمعی را شکل دهند.
در عمل، این بازنمایی دوگانه در قالب دو روایت موازی آشکار میشود: برای مخاطب غربی و حامیان اسرائیل، ایران بهعنوان عامل بیثباتی و تهدیدی هستهای تصویر میشود. برای مخاطب ایرانی، روایت دیگری ساخته میشود که در آن مقامات غربی در نقش «مدافع مردم» در برابر حکومت معرفی میگردند. چنین دوگانهسازیای محصول مدیریت سبد توجه است؛ یعنی انتخاب محتوا و نشانههایی که برای گروههای متفاوت مخاطبان جذابیت دارند. این دقیقاً همان چیزی است که نظریه اقتصاد توجه بر آن تأکید دارد: رقابت بر سر زمان و تمرکز ذهن انسان.
از سوی دیگر، استفاده از نشانههای فرهنگی و تاریخی برای بازتعریف معنا — مانند قیاس چهرههایی، چون دونالد ترامپ با کوروش کبیر — نمونهای از سازوکار تولید فراواقعیت است؛ مفهومی که ژان بودریار آن را «واقعیتی جایگزین» مینامد، جایی که بازنمایی رسانهای نه بازتاب واقعیت، بلکه خود واقعیت تازهای میسازد. در چنین شرایطی، رسانهها نهتنها جریان اطلاعرسانی، بلکه میدان گفتمانی را نیز شکل میدهند و به بازیگران اصلی جنگ روایتها بدل میشوند.
در این چارچوب، تصویر ایران در سطح بینالمللی بهعنوان تهدید امنیتی بازتولید میشود، در حالی که برای افکار عمومی داخل کشور، روایتی مبتنی بر تقابل مردم و حکومت برجسته میگردد. نتیجه آن، تعارض میان واقعیت عینی تاریخی ملت ایران (تجربه تحریم، فشار و تجاوز) با واقعیت رسانهای تولیدشده است؛ تعارضی که به مرور میتواند حافظه جمعی را دچار واگرایی کند.
این وضعیت پیامدهای راهبردی مهمی برای رسانههای داخلی دارد. رسانههای ایرانی نمیتوانند به واکنشهای احساسی یا تکخطی بسنده کنند، بلکه باید با درک عمیق نظری و عملی از مکانیزمهای تولید معنا، وارد عرصه پدافند غیرعامل رسانهای شوند و نقش فعالتری در بازسازی گفتمان ملی ایفا کنند.
راهبردهای پیشنهادی:
1. اطلاعرسانی دقیق، سریع و مستند برای جلوگیری از خلأ اطلاعاتی که میتواند بستر تحریف را فراهم کند.
2. پرهیز از واکنشهای هیجانی و شتابزده که عملاً سوخت تازهای برای پروپاگاندا فراهم میآورد.
3. شکستن مارپیچ سکوت و روایت منظم از دستاوردهای علمی، اقتصادی و فرهنگی کشور بهمنظور خنثیسازی فضای یأسآفرین «نه جنگ، نه صلح».
4. تقویت سواد رسانهای عمومی بهعنوان سپر دفاعی در برابر عملیات روانی و شناخت رمزگان پنهان پیامها.
ادغام این رویکردهای عملی با بنیانهای نظری، امکان شکلگیری پاسخی هوشمندانه و همدلانه را فراهم میکند. اگر رسانههای ایرانی بر مبنای درک علمی از برجستهسازی، اقتصاد توجه، بازنمایی و فراواقعیت عمل کنند و در کنار آن با ارتقای آگاهی عمومی، فضای داخلی را بهسوی گفتمانی مبتنی بر امید، توسعه و انسجام اجتماعی هدایت نمایند، میتوانند نقش واقعی خود را در دفاع هوشمندانه از منافع ملی و آرامسازی افکار عمومی ایفا کنند.
مهران نیک اندیش