این راه در کنار «دختری با کفشها کتانی» باز شد
فرهنگی
بزرگنمايي:
پیام خوزستان - همشهری آنلاین / رسول صدرعاملی 7 سال پس از آخرین فیلمش، سال دوم دانشکده من، حالا با «زیبا صدایم کن» به سینمای نوجوانان و مسائل این گروه سنی دختران برگشته است.
زیبا صدایم کن با بازی امین حیایی و ژولیت رضاعی داستان یک پدر و دختر نوجوانش است که در تولد 16 سالگی دختر، یک شب تا صبح با هم در خیابان ولیعصر راه میروند. فیلم مثل دو فیلم دیگر صدرعاملی «دختری با کفشهای کتانی» و «من ترانه 15 سال دارم»، یک دختر نوجوان را در محوریت قصه دارد و تماشاگرش را با او همراه میکند. این فیلم در جشنواره فجر امسال نمایش داده شد و از آن به عنوان رستاخیز صدرعاملی بعد از ساخت چند فیلم بد تعبیر شد. از جمله در باره آن نوشتند: « آخرین ساخته صدرعاملی با نمادهای آشنای دوستداشتنی او مانند دختر نوجوان، کفش، خیابان ولیعصر، رفاقت و اعتماد، چشمنواز و دلنشین است. او نشان داد همچنان زبان و دغدغه نسل نوجوان و جوان را میشناسد، خواه تداعی «دختری با کفشهای کتانی» و ترانه «من ترانه 15 سال دارم» و چه آیدای «دیشب بابات رو دیدم آیدا» باشد و خواه زیبای «زیبا صدایم کن». به بهانه اکران این فیلم نگاهی داریم به فیلمهایی که سینمای ایران در باره دختران نوجوان ساخته است:
دختری با کفشهای کتانی، رسول صدرعاملی، 1378
یکی از اولین فیلمهای سینمای ایران با محوریت یک دختر نوجوان فیلم «دختری با کفشهای کتانی» است که رسول صدرعاملی آن را کارگردانی کرد. فیلم سال 78 اکران شد و داستان دختر نوجوانی به نام تداعی را روایت میکرد که با همراه با پسری در پارک دستگیر میشود و بعد به دلیل برخورد بد پدر و مادرش با این موضوع از خانه فرار میکند. او خطرات و سختیهای زیادی را از سر میگذراند و در آخر هم وقتی پسر دیگر جواب تلفنش نمیدهد، سرخورده به خانه برمیگردد. فیلم با وجود این که از فرمول فرار از خانه و خطر و برگشت به امنیت خانه تبعیت میکرد، اما در زمان اکران فیلمی جسورانه محسوب میشد که پیش از آن کسی سراغش نرفته بود. به همین دلیل بیشتر از 1 میلیون و 848 هزار نفر آن را تماشا کردند و با بلیت 260 تومان، فروشی بالغ بر 484 میلیون تومان داشت. فیلم در واقع سکوی پرشی هم برای پگاه آهنگرانی بود.
من ترانه 15 سال دارم 1380
بازار


صدرعاملی دو سال بعد از دختری با کفشهای کتانی، فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» را ساخت که باز یک دختر نوجوان را در مرکزیت داشت و ماجرای دختری 15 ساله بود که در یک ازدواج موقت باردار میشد و بعد همسرش ترکش میکرد. او در شرایط بسیار سخت و در حالی که پدرش در زندان بود و هیچکس حمایتش نمیکرد، تصمیم گرفت فرزندش را به دنیا بیاورد و او را به تنهایی بزرگ کند. صدرعاملی برای این فیلم برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی از بیستمین جشنواره فیلم فجر شد و کامبوزیا پرتوی هم جایزه بهترین فیلمنامه را به دست آورد. ترانه علیدوستی هم در این فیلم درخشید و برای اولین حضورش در سینما در 15 سالگی جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره فجر گرفت.
دیشب بابا تودیدم، آیدا، رسول صدرعاملی، 1383

بوتیک، حمید نعمت الله، 1382
یکی از بهترین فیلمهایی را که نقش اصلی و مهش یک دختر نوجوان است، حمید نعمت الله ساخته است. اتی، دختر نوجوان فیلم، که از خانه فقیرانه، زندگی سخت و پدر سختگیری که دارد فرار کرده، در بوتیک جهانگیر با او آشنا میشود و به او میگوید باید برای پرداخت اجاره خانه ای که همراه دوستانش کرایه کرده، مبلغی پول تهیه کند و در حال حاضر نمیتواند. جهانگیر این مبلغ را تهیه میکندف اما اتی میخواهد پول را برای رفتن از ایران استفاده کند و به دام صاحبکار میانسال و زن باره جهانگیر میافتد. گلشیفته فراهانی یکی از بهترین بازیهایش را در این فیلم ارائه داده و محمدرضا گلزار هم بازی کاملا متفاوتی در فیلم دارد.
چند متر مکعب عشق، جمشید محمودی، 1392

چند متر مکعب عشق یک تراژدی عاشقانه است. مرونا دختری افغان، با بازی حسیبا ابراهیمی، در یک کارگاه زندگی و کار میکند و عاشق صابر (ساعد سهیلی) یکی از کارگران کارگاه است. زمانی که مرونا قصد رفتن از ایران را دارد صابر موضوع را با پدر مرونا در میان میگذارد و با مخالفت شدید او مواجه میشود. پایان غم انگیز فیلم زمانی است که صابر و مرونا در کانتینر کهنه همیشگی قرار گذاشته اند تا چارهای پیدا کنند و کانتینر با دستگاه پرس میشود.
فیلم نوشته و کار جمشید محمودی است و در هفدهمین جشن سینمای ایران برنده تندیس و دیپلم افتخار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین تدوین، بهترین نقش مکمل مرد، بهترین طراحی صحنه و معرفی استعداد شده است.
فراری، علیرضا داودنژاد، 1394

لاک قرمز، جمال سیدحاتمی، 1394

درساژ 1396
«درساژ» اولین ساخته بلند پویا بادکوبه است و داستان گلسا، دختری 16 ساله است که با پدر و مادرش در مهرشهر کرج زندگی میکند. جایی که ویلاهای گرانقیمت و ساکنان مرفه آنها را میبیند. هرچند پدر و مادرش سعی میکنند زندگی خوبی برای او فراهم کنند، اما ارتباطشان با او سرد است و او که به دنبال هیجان است، با دوستانش دست به دزدی از یک خواربارفروشی میزند و در این دزدی صاحب افغان مغازه هم آسیب میبیند. گلسا از طرف دوستانش مأمور میشود فیلمهای دوربین مداربسته مغازه را بدزدد و پنهان کند. او تصاویر دوربین مداربسته را در رختکن اسطبل درساژ مخفی میکند. اما آن را تحویل بقیه بچهها نمیدهد و این موضوع بین آنها تنش جدی ایجاد میکند.
لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/1103053/