پیام خوزستان

آخرين مطالب

بلایی که بر سر کوچکترین دختر خوابگاه آمد! شهرستان ها

بلایی که بر سر کوچکترین دختر خوابگاه آمد!
  بزرگنمايي:

پیام خوزستان - یک رزمنده خواهر درباره مقاومت زنان در خرمشهر گفت: منیژه که کوچکترین خواهر خوابگاه بود دو بار مجروح شد، یک‌بار ترکش به کتفش خورد، یک‌بار هم خورد توی دستش. حالا حساب کنید یک دختر سیزده‌ساله چه می‌کشد!
به گزارش مشرق، با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز رژیم بعثی صدام به خاک ایران، شهرها و مناطق مرزی شرق کشور، به‌ویژه مناطق جنوب شرقی و به‌طور اخص استان خوزستان و شهرهایی همچون آبادان و خرمشهر، هدف حمله سراسری متجاوزان بعثی قرار گرفت.
در این‌ بین مقاومت و ایستادگی مردم مسلمان و میهن‌پرست این مناطق در برابر تجاوز دشمن در تاریخ سترگ این مرزوبوم ماندگار شد تا به‌عنوان الگو و سرمشقی برای نسل‌های آینده این کشور در برابر تجاوزات احتمالی باشد.
اما آنچه که در این میان بیش از همه‌چیز رخ می‌نماید، مقاومت و مجاهدت‌های زنان و دخترانی است که علی‌رغم سن کم و جثه ضعیف خود در پشت جبهه، اما بافاصله‌ای کم از خط مقدم، علی‌رغم محاصره شهرشان حاضر به ترک خانه و کاشانه خود نشدند و به پشتیبانی از رزمندگان پرداختند.
«فاطمه جوشی» از جمله این رزمندگان خواهری است که از ابتدای محاصره آبادان تا شکست حصر آن با حضور در پشت جبهه و به‌ویژه پرستاری از رزمندگان در بیمارستان، خاطرات ارزشمندی را از مجاهدت‌های دختران در سینه خود داشته که به مناسبت سالروز میلاد باسعادت حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر به بخشی از آنها اشاره می‌شود:
«هرلحظه امکان داشت عراقی‌ها وارد شهر شوند. ما که توی شهر مانده بودیم، ترس از شهادت و مجروح شدن خودمان نداشتیم، هر ترسی بود، ترس از ناموس و اسیری بود.
آن روزها موقعیت آبادان و خرمشهر خیلی حساس بود. محله‌هایی که ما در آنها مستقر بودیم، کمتر از نیم کیلومتر با خط مقدم عراق فاصله داشت. ما این‌طرف اروند بودیم، عراقی‌ها آن‌طرف اروند؛ حتی با چشم غیرمسلح هم نمی‌توانستیم عراقی‌ها را ببینیم.
در آن موقعیت فقط به این فکر می‌کردیم که هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد، از طریق خودمان بیفتد. بچه‌ها دست بعثی‌ها نیفتند.
الآن که یادش می‌افتم واقعاً دلم می‌سوزد؛ در آن اتاق خوابگاه بیمارستان (امام خمینی) گاهی وقت‌ها بچه‌ها سردشان می‌شد؛ بچه‌هایی که بعضی‌هایشان سن کمی داشتند. ما از دختر دوازده‌ساله در خوابگاهمان داشتیم تا خانم‌هایی با سن من و خانم کریمی و ابوالهدایی و خانی که بچه‌های بزرگ جنگ بودیم.
ما نوزده، بیست سالمان بود. مثلاً «منیژه دیدار» دوازده سالش تمام‌شده بود و می‌رفت در سیزده‌سالگی؛ کوچک‌ترین بچه خوابگاهمان بود.
بچه سیزده‌ساله داشتیم، چهارده‌ساله، شانزده‌ساله. مثلاً خانم معصومه رامهرمزی سیزده سال داشت. طیبه اشتری چهارده پانزده سالش بود. بزرگ‌ترین نفر بین بچه‌ها من بودم، خانم کریمی، خانم منیژه خانی که مدتی معاون بسیج بود و خانم ابوالهدایی که در باشگاه اروند جزو مربیان آموزشی بود. بقیه بچه‌ها زیر هجده سال بودند.
هیچ‌کس تجربۀ جنگ را نداشت. تجربۀ جدایی از خانواده را نداشت. حساب کنید بچه‌ای که در کانون گرم خانواده زندگی می‌کند و شب‌ها مادر آن‌قدر حواسش به اوست که پتو از رویش کنار نرود و سردش نشود، حالا می‌خواست در این شرایط بماند و با این وضعیت کار کند. من خودم واقعاً بهشان احساس مادری داشتم.
هرلحظه امکان داشت هر اتفاقی بیفتد. آتش‌سوزی بشود، خمپاره بخورد، توپ بخورد. خیلی سخت بود؛ ولی من در همۀ دوران جنگ ندیدم کسی از بچه‌ها کم بیاورد و گریه کند. بالاخره هرکس در تنهایی‌های خودش حالت‌هایی داشت ولی این‌طور نبود که روحیه خودشان را از دست بدهند.
حتی همین منیژه دیدار که کوچک‌ترین عضومان بود در همان بیمارستان دو بار هم ترکش خورد. یک‌بار اتاق 306 را که داخل بیمارستان بود و خانم کریمی در آن بود، زدند. منیژه دیدار هم رفته بود آنجا.
کارشناس‌های جنگی می‌گفتند فاصله ما با خط مقدم کمتر از پانصد متر بود. گرای آنجا را داشتند و مرتب آنجا را می‌زدند.
منیژه دو بار آنجا مجروح شد، یک‌بار ترکش خورد به کتفش، یک‌بار هم خورد توی دستش. حالا حساب کنید یک دختر سیزده‌ساله چه می‌کشد! باوجوداین، باز هم بچه‌ها توی شهر می‌ماندند.
اتفاقاً ما خیلی اصرار داشتیم که منیژه را از شهر خارج کنیم ولی نمی‌رفت؛ چون پدر و مادرش آبادان بودند و یکی از برادرهایش به نام حسین در جبهه بود. مادرش نابینا بود و یک پدر ناتوان داشت ولی از شهر بیرون نمی‌رفتند. می‌گفتند ما کجا بریم؟ جایی رو نداریم که بخوایم بریم. یک خواهر بود و چند تا برادر داشت. یکی‌شان توی بسیج بود و جبهه هم می‌رفت و می‌آمد.
ما به منیژه دیدار می‌گفتیم چکشی؛ همه حرکاتش تند و سریع بود. توی وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: من را نمی‌خواهد بشورید، من را با لباس دفن کنید. گفتیم: منیژه، مگه تو از خط اومدی دختر؟! تو که توی خوابگاه پیش مایی. گفت: نه ما شهید معرکه‌ایم، من دوست ندارم کسی لباسام را در بیاره. با همین لباس‌ها دفنم کنین.
یا مثلاً بچه‌ها وصیت می‌کردند: بچه‌ها، به پدر و مادرمان یک‌جوری خبر بدهید که ناراحت نشوند. یا برایمان مراسم آن‌چنانی نگیرید؛ ما از بنیاد شهید هیچی نمی‌خواهیم.»
*منبع: قاضی، مرتضی، شماره پنج؛ نقش زنان در مقاومت آبادان، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم 1401، صص 124، 125، 254، 332، 333
منبع: دفاع پرس

لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/1092928/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

قهرمانی تراکتور ؛ بازی هفته آخر در تبریز یا اهواز؟

برق چاه‌های کشاورزی و شهرک‌های صنعتی خوزستان نباید قطع شود

تجلیل از فعالان حوزه دفاع مقدس در خوزستان+ تصاویر

نظر سرمربی تیم رقیب درباره جشن قهرمانی تراکتور

زمینه‌سازی رسانه صهیونیستی برای برکناری ویتکاف؛ او فردی دستپاچه است!

رسمی: درخواست تراکتور به آبی‌ها رسید

تعیین تکلیف کالاهای رسوبی در بندر خرمشهر تا پایان نیمه نخست سال

درخواست رسمی تراکتور به استقلال رسید

پشت صحنه بدلکاری در سریال «جان ‎سخت»

دورهمی «هم‌پیشه» با حضور هنرمندان رادیو رقم خورد

ترس جیمز کامرون از جنگ هسته‌ای با «ارواح هیروشیما» تصویر می‌شود

خبری از داوری جوایز ایسفا تا چند خبر سینمایی دیگر

کمیل واعظ؛ چهره‌ای که قراره متفاوت باشه

چهره ها/ قاب عاشقانه خانم بازیگر خوش‌نشین‌ها با همسرش

به من، عشقمون و بچه‌مون خیانت کردی

چهره ها/ استایل متفاوت نوید محمدزاده در خیابان‌های تهران

انتقال همه داروها به بدن با یک کپسول!

کاندیدای جدید سیاره نهم منظومه شمسی کشف شد

گردوغبار مدارس خوزستان را غیرحضوری کرد

الاهلی عربستان قهرمان لیگ نخبگان آسیا شد

درخواست تراکتور به آبی‌ها رسید

پاسخ سازمان لیگ به استقلال؛ حریفتان خسته است!

حراج شمش طلای مرکز مبادله فردا برگزار می‌شود

فرصتی برای نشستن رو در رو با جلال؛ تماشای دنیا با عینک یک روشنفکر عاصی

شعرخوانی زیبا از رشید کاکاوند

محمدقسیم عثمانی: برنامه‌های جنجال‌برانگیز صداوسیما خطای فردی نیست، خروجی کار تیمی است

ادعای نماینده اصولگرای مجلس: دولت رئیسی مذاکره می‌کرد اما به مردم نمی‌گفت!

دفتر نخست‌وزیری اسرائیل: نتانیاهو گفت‌وگوهای «فشرده‌ای» با مایک والتز درباره ایران انجام نداده است

معاون عملیات و ترمینال کالای خطرناک بندر شهید رجایی: هیچ ماده منفجره‌ای در بندر وجود ندارد

تحلیل معاون سیاسی سپاه از موقعیت ایران در مذاکرات با آمریکا

برگزیدگان استانی جشنواره «یوسف» و شعر «دفاع مقدس و مقاومت» در همدان معرفی شدند

طرح‌های نیمه‌تمام عمرانی باید اولویت شوراها در شوش باشد

کشف بیش از 1000 حلقه لاستیک قاچاق در اهواز

کشف بیش از 1200 حلقه لاستیک قاچاق در اهواز

اقدامات حکومت الجولانی در همسویی با اسرائیل ادامه دارد؛ دفاتر جبهه خلق برای آزادی فلسطین در سوریه بسته شد

مدیرعامل استقلال‌خوزستان: دوست داریم در شادی مردم تبریز نقش داشته باشیم؛ تابع مقررات هستیم

برای اولین بار در جهان؛ تولید بریکت احیایی از لجن صنعتی بخش احیا

تصاویر/تجلیل از برگزیدگان استانی جشنواره «یوسف» و شعر «دفاع مقدس و مقاومت» در همدان

ماجرای لو رفتن نفوذ شبانه ارتش رژیم بعث به آبادان + فیلم

نخستین عوامل حج تمتع 1404 امروز راهی سرزمین وحی شدند

نشست هم‌اندیشی معرفی سوژه‌های ناب شهدا و ایثارگران ارتش در قزوین برگزار شد

لحظات خنده‌دار و جذاب «صفر 21» در قسمت پایانی

پخش فصل جدید سریال «ضدگلوله»

چهره ها/ عکس جدید از چهره شکسته‌شده نسرین مقانلو

جشن 62 سالگی انجمن دوبلورها برگزار می‌شود

صدور حکم حبس برای بازرگان و طالقانی

تهیه همبرگر به سبک ایستگاه فضایی بین‌المللی

کشف 4655 ویپ سیگار در اهواز

تیم‌های سابق ستاره ایرانی در فینال لیگ قهرمانان اروپا

قرارداد مشاور فنی برزیلی تیم ملی هندبال ساحلی امضا شد