بزرگنمايي:
پیام خوزستان - نبرد سنسیرو، قول یک کلاسیک دیگر و یه شب خیلی خاصِ دیگری را میدهد، خیلی خاص!
| ای کاش میشد یکراست میرفتیم به سهشنبهی هفتهی آینده.
این بازی آنقدر سرگرمکننده بود که نمیتوانم به یاد بیاورم آخرین باری که با چنین لذتی از تماشای یک مسابقهی فوتبال گزارش نوشتم، کی بوده؟
دو تیم انگار از دو دنیای کاملاً متفاوت آمده بودند؛ بارسا در حمله درخشان بود و اینتر هم نشان داد در فاز هجومی چه تواناییهایی دارد.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
بارسا هم ثابت کرد که میتواند هر خط دفاعیای، در هر سطحی، را به هم بریزد. اگرچه راه و رسم و هنر دفاع کردن دو تیم حکایت دیگری دارد. حالا این دوئل کاملاً متوازن شده و ما با هیجان و شور زیادی به بازی برگشت در جوزپه مهآتزا چشم دوختهایم.
نمیدانم چه خواهد شد، اما فقط امیدوارم دوباره با یک شاهکار دیگر روبهرو شویم.
چه شبی بود، چه فوتبالی! چه بازیای… واو.
در حین پیامهای فوتبالی در حین بازی با علیرضا نجاتی، پیش از آنکه جمله را تمام کنیم، گل یا حادثهی غیرمترقبهای رخ میداد. رضایت دادیم بهتره میخکوب ادامه بدیم و گپ فوتبالی را به بعد موکول کنیم.
ولی بعد از گل بسیار زودهنگام اینتر، هر دو مطمئن بودیم ما گلهای بیشتری را شاهد خواهیم بود، خیلی بیشتر…

در مقایسه، بعد از دیدار کمابیش خوابآور آرسنال و پاریس، همهی ما شاهد یکی از بهترین بازیهای فصل بودیم.
بارسلونا دوبار عقبافتادگیاش را جبران کرد؛ یکبار از دو گل، یکبار هم زمانیکه بازی 3-2 شده بود، اما در پایان با تساوی زمین را ترک کرد.
اینتر با شجاعت فوقالعادهاش به یک تساوی ارزشمند رسید؛ در نیمهی دوم انتظار میرفت حسابی به مشکل بخورند، اما ایستادگی کردند.
راستش را بخواهید، بعد از این بازی به یک استراحت حسابی نیاز دارم؛ از بس که هیجانانگیز و با آدرنالین بالا و لذت زیاد همراه بود. انگار کوه کندهام.
داستانسرایی برای بعضی از مسابقههای فوتبال ساده است؛ کی برنده، کی بازنده، داوری، کارتها و اعتراضات، بعد هم سعی میکنی یک درامایی از آن میانه بیرون بکشی و بزرگش کنی. و تمام!
اما این یکی؟ اصلاً اینطور نبود.
انگار یک تیم جمعآوری شواهد باید هفتهها وقت بگذارد تا آثار جرم جنایتی بزرگ و پیچیده را با جمعآوری مدارک بررسی کند و گزارش خود را به دادستان تحویل دهد. این بازی دقیقاً چنین چیزی بود و اشاره به تمامی اسناد موجود و صحبت از تمامی مدارک و شواهد، تقریباً غیرممکن است.
مسئله فقط این نبود که دائماً چیزی اتفاق میافتاد؛ نکته این بود هیچگونه قطعیتی برایمان باقی نگذاشت!
شروع اینتر و گیجی بارسا و همهی ما. ناگهان تیم کاتالانی عالی بود، طوری گولههای کاموا را بههم میبافت که اینتر قادر به رمزگشایی نبود.
پدری بازی را طوری اداره میکرد، گویی دارد در زیرزمین خانهاش روپایی میزند؛ و یامال به شکل مسخرهآمیز و خندهداری خطرناک و معرکه بود.

اما بارسا در عین حال، به طرز باورنکردنیای در دفاع شکننده بود؛ به شکلی که هوار نجاتی عزیز را درآورده بود. آنقدر در بالای زمین دفاع میکردند که بارها شزنی مجبور به مداخله میشد.
بارسا به سادگی اجازه داد اینتر جلو بیفتد و همین اشتباه را در نیمهی دوم هم تکرار کرد، درست وقتی فکر میکردیم کنترل بازی را در دست گرفته است.
شاید نتیجه چیز دیگری بگوید، ولی راستش اینتر خیلی هم خوب بازی نکرد. در دهههای پیش، ممکن نبود تیم ایتالیایی دو گل پیش بیفتد و بهسرعت برتری خود را از دست بدهد. دفاع کردن با 11 نفر اصلاً مایهی شرمندگی نیست؛ در نیمهی اول همین کار را کردند – اما در میانهی میدان تقریباً بیاثر عمل میکردند.
مخیتاریان تمام بازی درگیر متوقف کردن یامال بود و در این مأموریت شکست بدی خورد! و بارلا بهجز یکیدو بار کار خاصی نکرد، روان بودنی در بازی اینتر دیده نمیشد.
آنها به طرز عجیبی، از دقیقهی 75 جان گرفتند و شاید حتی اگر نوک پای میخیتاریان و VAR نبود، گل چهارم را هم زده بودند. با این حال، آنها با تساوی به خانه برمیگردند.

بارسلونا احتمالاً کل هفته را صرف این خواهد کرد که بفهمد چرا؟
دلخوشیشان باید این باشد که آنقدر جسور و شجاع بودند و آنقدر توانایی داشتند که دوباره به بازی بازگردند.
خلاصه اینکه از همان شبها بود؛ هیجانانگیز، نفسگیر و بسیار تماشایی، اما بدون انسجام، انضباط تاکتیکی، درهم و بیمنطق، با تغییرات سریع و موقعیتهای غیرقابل پیشبینی! ولی بدون شک، آش شلهقلمکار فوقالعادهای بود.
در مسابقهای که با انتظار فراوان دوستداران فوتبال آغاز شد، هر دو تیم در حفظ دفاعی مستحکم با مشکل مواجه بودند و همین امر باعث شد بازی حالتی باز و غیرقابل پیشبینی پیدا کند. هر دو تیم در مهار حملات حریف دچار مشکل شدند و نتیجهاش ایجاد فرصتهای گلزنی متعدد و ریتمی پرشتاب برای بازی بود. این ضعف در عملکرد دفاعی، بازی را به رقابتی پرگل تبدیل کرد؛ هر دو تیم تمرکز خود را بیشتر بر حمله گذاشته بودند تا انسجام دفاعی.
ازاینرو ما تماشاگران، شاهد نمایشی هیجانانگیز از فوتبال بودیم؛ با گذارهای سریع از دفاع به حمله و حملاتی بیوقفه. در نهایت، کماثر بودن خطوط دفاعی، تأکیدی بود بر تمایل دو تیم به بازی تهاجمی و گلزنی، که بازی را به تجربهای جذاب و خاطرهانگیز تبدیل کرد.
در این شب جادویی، لامین یامال و دنزل دومفریز با تساوی نفسگیر 3-3 بین بارسلونا و اینتر میلان در ورزشگاه المپیک لوئیس کمپانیس، درخششی خیرهکننده داشتند و عنوان بهترینهای میدان را بهطور مشترک از آنِ خود کردند.
دومفریز تنها 30 ثانیه پس از سوت آغاز، با پاس دیدنیاش مارکوس تورام را در موقعیتی قرار داد تا با ضربهای تماشایی، سریعترین گل تاریخ نیمهنهایی لیگ قهرمانان را به ثمر برساند؛ و سپس خودش با پرشی آکروباتیک، گل دوم قهرمان سریآ را وارد دروازهی بارسا کرد.

چه آغازی برای اینتر بود. مارکوس تورام با یک حرکت جادویی، سکوت را بر ورزشگاه المپیک بارسلونا حاکم کرد. تنها 30 ثانیه از بازی گذشته بود!
اینتر مثل برق و باد از خط دفاعی بالای بارسا عبور کرد، توپ به محوطهی ششقدم رسید، جایی که تورام با یک ضربهی پشتپاییِ نفسگیر، توپ را به گوشهی دروازه چسباند.
اصلاً انتظارش را نداشتیم؟ من که نه! نفس همه بند آمده بود و اینتر با گلی شوکهکننده پیش افتاد.
سیمونه اینزاگی، سرمربی اینتر و شاگردانش فقط 9 دقیقه نیاز داشتند تا همهچیز را زیر و رو کنند. هر دو گل اینتر از کرنرهای کوتاه به دست آمد؛ گلهایی که شمار گلهای این تیم از روی ضربات کرنر در این فصل را به عدد 16 رساند.
این ضربات ایستگاهی به ابزاری حیاتی در مسیر قهرمانی سریآ و لیگ قهرمانان برای اینتر تبدیل شدهاند؛ تیمی که با 11 گل کرنری، بهترین عملکرد را در این زمینه در لیگ ایتالیا دارد. از لحاظ آماری هم اینتر با میانگین 5.6 گل از هر 100 کرنر در فصل 25-2024، بهترین تیم سریآ است.
این مسابقه برای طرفداران، یادآور نیمهنهایی 2023 مقابل میلان بود؛ همان آغاز طوفانی، همان حملات عمقی، همان کرنرهای مرگبار. گل اول، همان گل تاریخی تورام در ثانیهی 30، سریعترین گل تاریخ نیمهنهایی لیگ قهرمانان. گل خاصی برای بازیکنی که پدرش، لیلیان تورام، دوران حرفهای خود را در بارسلونا به پایان رساند و امشب در جایگاه ویژهی مونتژوئیک، شاهد شاهکار پسرش علیه تیم سابق بود.
همهچیز از یک برنامهی دقیق شروع شد: ارسال توپ به عقب از نقطهی شروع بازی، به دام انداختن پرس بارسا، پاس بلند آچربی، ضربهی سر لائوتارو، پاس کوتاه تورام به بارلا، و ارسال سریع به دامفریس در سمت مخالف.
حرکتی کلاسیک از اینتر برای شکستن خطوط و ضربهزدن با مدافعین کناری. اولین سانتر دامفریس برگشت داده شد، اما بارلا مسیر را باز کرد و تورام با ضربهی پشتپایی دروازه را گشود. اینتر در بهترین حالت خود؛ دقیق، مرگبار، با بیرحمی هرچه تمامتر.
بارسلونا لواندوفسکی را به دلیل مصدومیت در اختیار نداشت و فران تورس در خط حمله جای او را گرفته بود، سعی کرد بهسرعت واکنش نشان دهد. تورس شوت محکمی به توپ زد که از کنار دروازه عبور کرد. اما این دومفریز بود که پس از دادن پاس گل نخست، خودش در دقیقهی 21 گل دوم را بهطرزی باورنکردنی به ثمر رساند.
ارسال کرنر از فدریکو دیمارکو با ضربهی سر فرانچسکو آچربی همراه شد و دومفریز خیلی سریع واکنش نشان داد؛ و با ضربهی قیچیبرگردان، توپ را به گوشهی بالای دروازهی بارسا کوبید و دروازهی وویچک شزنی را برای بار دوم گشود تا میزبان در شوک کامل فرو برود.

اما این پایان کار نبود. مشخصاً نبود. بارسلونا که تازه از فینال طاقتفرسای کوپا دلری مقابل رئال مادرید انرژی زیادی از دست داده بود، به جرقهای نیاز داشت و این جرقهی منهدمکننده، تنها سه دقیقه بعد با درخشش خیرهکنندهی یامال رقم خورد. پدیدهی 17 ساله، گلی خارقالعاده زد که بهترین گل شب در صدمین بازیاش برای بارسلونا هم بود. شوتی حیرتانگیز و نامزد عنوان گل فصل، نوای بازگشت را برای صدرنشین لالیگا نواخت.
مگر میشود بعد از درخشش او، گل زیبایش در یورو از گل او در این دیدار بهسادگی گذر کرد؟ تمامی شواهد این گل استثنایی موجود است؛
وقتی یامال توپ را در فاصلهی 30 متری از دروازه، در جناح راست زمین دریافت کرد، به نظر نمیرسید این موقعیت خطری جدی برای اینتر ایجاد کند. بهویژه اینکه ده بازیکن اینتر بین او و دروازه قرار داشتند. یامال ابتدا مجبور شد برای خلاصشدن از فشار تورام، به سمت میانهی زمین بچرخد.
سپس یک شتاب ناگهانی باعث شد تا او از مخیتاریان، که تقریباً بیحرکت ایستاده بود، عبور کند. با این حال، هنوز نشانهای از خطر جدی دیده نمیشد؛ هنوز چهار مدافع در اطراف این بازیکن جوان حضور داشتند. زمانیکه به محوطهی جریمه نزدیک شد، یامال به پیشروی سریع خود ادامه داد و لحظهی مناسب را بهدقت انتخاب کرد. او از مدافع مرکزی، بهعنوان ستونی برای پوشش استفاده کرد و توپ را با کات زیبا از کنار تیرک به تور دروازه دوخت؛ بهطوریکه یان زومر، دروازهبان اینتر، هیچ شانسی برای واکنش نداشت.

گلی تماشایی بود، بهویژه با توجه به شرایط بازی؛ جایی که بارسلونا با شروع سریع اینتر، 2-0 عقب افتاده بود.
افزون بر این، یامال پیش از شروع بازی، هواداران بارسا را بهشدت نگران کرده بود، چراکه در گرمکردن پیش از بازی احساس ناراحتی در کشالهی ران داشت و در حالیکه با پزشک تیم صحبت میکرد، حدود 20 دقیقه مانده به آغاز مسابقه، به داخل تونل بازگشت.
با این حال، او در ترکیب اصلی قرار گرفت و صدمین بازی خود را برای بارسلونا انجام داد؛ در حالیکه با 17 سال و 291 روز سن، دومین بازیکن جوان تاریخ شد که در نیمهنهایی لیگ قهرمانان به میدان میرود. یولیان دراکسلر از شالکه، که در سال 2011 برابر منچستریونایتد به میدان رفت، همچنان رکورددار است.
یامال اکنون در این صد بازی برای بارسا، 22 گل زده و 33 پاس گل به ثبت رسانده است، از جمله دو پاس گل در فینال پرتنش کوپا دلری هفتهی گذشته برابر رئال مادرید.
اما از میان تمام ویژگیهای او، شاید تحسینبرانگیزترینشان شخصیتی باشد که در لحظات حساس از خود نشان میدهد؛ همان زمانی که تیمش شدیداً به او نیاز دارد، به چیزی خارقالعاده، درست مانند کاری که در نیمهنهایی سال گذشتهی جام ملتهای اروپا برای اسپانیا مقابل فرانسه انجام داد، وقتی تیمش 1-0 عقب بود و او با ضربهای باورنکردنی، بازی را دگرگون کرد.
امشب هم، زمانی که بارسلونا بعد از دریافت 2 گل زودهنگام متزلزل شده بود، کمسنوسالترینشان آنها را به بازی بازگرداند. او چند موقعیت گل برای همتیمیهایش، فران تورس و دنی اولمو ساخت و تنها دو دقیقه بعد از گل زیبایش، نزدیک بود گل دوم شگفتانگیزش را هم به ثمر برساند، جایی که با دریبل از دو مدافع عبور کرد و با شوتی تماشایی دروازه را هدف گرفت، اما یان زومر با واکنشی فوقالعاده و نوک انگشتانش، توپ را به تیر دروازه کوبید.

در نیمهی دوم نیز بار دیگر تیر دروازه را به لرزه درآورد؛ آن هم پس از هنرنمایی دیگری که در آن، دو بازیکن اینتر را با مهارت خیرهکنندهاش پشت سر گذاشت. لامین یامال هنوز 18 ساله نشده، اما بهراحتی میتوان گفت؛ او همین حالا هم شاید بهترین بازیکن جهان باشد!
دقایقی بعد از گل یامال، فران تورس از فاصلهای نزدیک کار را به تساوی کشاند تا نیمهی نخست با هیجانی کمنظیر به پایان برسد. یک نیمهی پُرگل، پرحادثه و تماشایی.
دومفریز در نیمهی دوم بار دیگر اینتر را پیش انداخت، اما خیلی زود این گل پاسخ داده شد؛ شوت سهمگین رافینیا از راه دور به تیر دروازه برخورد کرد و پس از اصابت به یان زومر، دروازهبان اینتر، وارد دروازه شد.
در ادامه، بارسلونا خوششانس بود؛ گل هنریک مخیتاریان، میلیمتری و به لطف وار، بهدلیل آفساید مردود اعلام شد و یامال نیز با شوتی دیگر، تیر افقی را به لرزه درآورد تا همهچیز به دیدار حساس سهشنبهی آینده در سنسیرو کشیده شود.
یامال در پایان، شاید جایزهی بهترین بازیکن زمین را به دومفریز داد، اما دستخالی استادیوم را ترک نکرد. برای صدمین بازیاش با پیراهن بارسلونا، یک پیراهن ویژه به او اهدا شد.

او پیش از آنکه حتی 17 سالش تمام شود، با گلی افسانهای در مقابل فرانسه، تیمش را به فینال یورو رسانده بود و حالا، پیش از 18 سالگی، به صدمین بازی خود برای یکی از نمادینترین باشگاههای جهان رسیده. واقعاً حیرتانگیز است.
د ر واقع، حیرتانگیز، باورنکردنی، حسادتبرانگیز و اعصابخُردکن؟ چطور ممکن است؟ آدم واقعاً نباید در این سن اینقدر خوب باشد. کسی را سراغ دارید که اینقدر زود در زندگیاش، در کاری اینچنین استاد شده باشد؟
اگرچه با حضور یامال و بقیه، شکایت زیادی در این باره ندارم، راستش را بخواهید، هنوز بعد از چیزی که دیدیم، کمی نفسنفس میزنم. بازی طوفانیای بود، ولی خب، قطعاً نمیشود گفت این بازی کلاس درسی برای دفاع و هنر دفاع کردن بود.
راستش، فرقی نمیکند، هر دو تیم پاریسنژرمن و آرسنال احتمالاً کمی با خیال راحتتری به فینال فکر میکنند، وقتی شاهد اینگونه دفاع کردن از بارسا و اینتر بودند؛ جاییکه بهترین دفاع، یورش و هجوم حمله بهحساب میآمد و هنر دفاع و مقاومت، به هیچ انگاشته شد! هیچ!
شاید به این دلیل، این بازی با ویژگیهایش، همهچیز را برای نبرد برگشت به اوج هیجان رساند. جاییکه سرنوشت، برندهی این جدال و نبرد نفسگیر را تعیین خواهد کرد. نبرد سنسیرو، قول یک کلاسیک دیگر و یه شب خیلی خاصِ دیگری را میدهد، خیلی خاص!