داستانک/ گالری نقاشی
مقالات
بزرگنمايي:
پیام خوزستان - آخرین خبر /18 سالم بود که عمهام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه دارد. آبروریزی به پا کرد... بعد فهمید فقط رابطه نیست، عقد هم کرده و طرف باردار است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد..20 سالم که بود از هم جدا شدند. عمه ام 56 ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان...
22 سالم بود که عمهام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد.
نقاشیهایی که میکشید در حد بچههای دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکست خورده بود. به قول فرنگیها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش اومده بود با یک مشت بچه کم سن و سال هم شاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره
پدرم در نظرم یک قهرمان بود. یک سال با عمهام اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچههاش درس خون بودند کار و زندگی مرتبی داشت و کم کم آماده میشد برای بازنشستگی...
لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/860351/